من واقعاااا نمیتونم شبا بیدار بمونم...
مثلا اینطوری که تا ۴،۵ صبح بیدار بمونم و اونموقع تازه بخوابم... چون کلا فرداش حالم بد میشه و کل روز گیج و منگم و به هیچ کاریم نمیرسم....
ولی خب وقتی تو یه جمعی هستم و تا ۵ صبح برنامه چیدن و خودم هم میزبانم، نمیتونم برم بخوابم که....
مثلا دیروز من از ساعت ۷ صبح که بیدار شدم، همش بدو بدو بودم...تازه شب قبلشم ساعت ۲ خوابیده بودم...
از صبح شروع کردم به تمیز کاری و جارو کشیدن و این چیزا...
بعد رفتم دوش گرفتم...
بعدش اومدم با سشوار موهامو خشک کنم که سشوار محکم خورد به دماغم و از دردش مُردم....بعدشم ورم کرد و کبود شد و دقیقا روزی که مهمون داشتم، گند زد به قیافم...
بعد رفتم گل و شیرینی و کیک و میوه و یکم هله هوله خریدم....
خلاصه که هی بدو بدو بدو تا غروب که بچه ها یکی یکی اومدن...
در آخرم متولد اومد و سورپرایزش کردیم.
پشماش ریخت و لذت بردم از این داستان ```...
برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 26