``` : نیلوبلاگ

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    امروز وقت مشاوره داشتم....

    یه مدت آنلاین تراپی میشدم....

    ولی تصمیم گرفتم روان درمانگرم رو عوض کنم و خب حضوری تراپی بشم...

    با یه مرکزی آشنا شدم که خیلی تعریفشو شنیدم قبلا....خلاصه که مراحلشو طی کردم و امروز اولین روزم بود....

    حالا من دقیقا امروز تصمیم گرفتم دیگه از ماشین استفاده نکنم و با مترو و BRT برم....آقا این مسیر انقدر به من دووووور بود....

    و بدتر اینکه تو شلووووع ترین تایم هم باید میرفتم....و همه جا پر از آدم و ماشین بود...تو مترو داشتم خفه میشدم....دهنم سرویس شد....BRT که اصلا نگم براتون....گیییر کردیم تو ترافیک وحشتناک....مورچه ای حرکت میکرد....

    خیلی عصبی شدم و استرس داشتم که دیر برسم....واقعا دلم نمیخواست مخصوصا تو اولین جلسه بی نظم باشم....

    ولی خداروشکر ۱ دقیقه دیر کردم فقط....

    همینم دهنم سرویس شدا....برای اینکه به قرار ساعت ۷ ام برسم، از ساعت ۵ زدم بیرون....۲ ساعت کامل تو مترو و BRT بودم....

    ولی خب.... ۱ ساعت خیلی خیلی مفید و خوبی داشتم....خیلی با روان درمانگرم خوب ارتباط گرفتم و خیلی بعد تموم شدن این جلسه حس خوبی داشتم....

    عاقا موسس این مرکزی که میرم، یه پسر جوون و خوشتیپه...چون تو اینستاگرام پیجشون رو فالو میکنم، چهرشو میشناختم...

    وقتی رسیدم اونجا، پایین وایستاده بودم منتظر آسانسور...یهو دیدم اونم اومد..‌پشمام ریخت یه لحظه که دیدمش.‌‌..چون شنیده بوم خیلی کم میاد و اکثر وقتا هم ایران نیست....

    خلاصه که باهمدیگه با آسانسور رفتیم بالا و خب مقصدمون هم یکی بود دیگه ```...

    ما را در سایت ``` دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1402 ساعت: 18:39