امروز وقت مشاوره داشتم....
یه مدت آنلاین تراپی میشدم....
ولی تصمیم گرفتم روان درمانگرم رو عوض کنم و خب حضوری تراپی بشم...
با یه مرکزی آشنا شدم که خیلی تعریفشو شنیدم قبلا....خلاصه که مراحلشو طی کردم و امروز اولین روزم بود....
حالا من دقیقا امروز تصمیم گرفتم دیگه از ماشین استفاده نکنم و با مترو و BRT برم....آقا این مسیر انقدر به من دووووور بود....
و بدتر اینکه تو شلووووع ترین تایم هم باید میرفتم....و همه جا پر از آدم و ماشین بود...تو مترو داشتم خفه میشدم....دهنم سرویس شد....BRT که اصلا نگم براتون....گیییر کردیم تو ترافیک وحشتناک....مورچه ای حرکت میکرد....
خیلی عصبی شدم و استرس داشتم که دیر برسم....واقعا دلم نمیخواست مخصوصا تو اولین جلسه بی نظم باشم....
ولی خداروشکر ۱ دقیقه دیر کردم فقط....
همینم دهنم سرویس شدا....برای اینکه به قرار ساعت ۷ ام برسم، از ساعت ۵ زدم بیرون....۲ ساعت کامل تو مترو و BRT بودم....
ولی خب.... ۱ ساعت خیلی خیلی مفید و خوبی داشتم....خیلی با روان درمانگرم خوب ارتباط گرفتم و خیلی بعد تموم شدن این جلسه حس خوبی داشتم....
عاقا موسس این مرکزی که میرم، یه پسر جوون و خوشتیپه...چون تو اینستاگرام پیجشون رو فالو میکنم، چهرشو میشناختم...
وقتی رسیدم اونجا، پایین وایستاده بودم منتظر آسانسور...یهو دیدم اونم اومد..پشمام ریخت یه لحظه که دیدمش...چون شنیده بوم خیلی کم میاد و اکثر وقتا هم ایران نیست....
خلاصه که باهمدیگه با آسانسور رفتیم بالا و خب مقصدمون هم یکی بود دیگه ```...
برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 28