آخرین مطالب
امکانات وب
داد بزن،داد بزن، صدات در دل کوزه می پیچد و کوه جواب می دهد.
چه کسی می تواند دندانهای قفل شده را از هم باز کند؟
نیرویی که فریاد می زند، تکان می خورد، گریه می کند و می خندد، کجاست؟
من چه خوشبختم!
درد یعنی چه؟ آسمان چه معنایی دارد؟ چرا زمین می چرخد؟ دنبال چی می گردد؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~
روزگار میگذرد بی آنکه نگاهی به آدم بیندازد.
حتی سال های بعد هم نیازی نیست که آدم خودش را به دیوار بکوبد،
در کوچه راه بیوفتد، از پله های خانه پدری برود بالا ،با انگشت هایی که در سیاه سرما ریخته،و موهای سفید،
در پله ی سوم بماند و بگوید: "مرا یادت هست؟مرا یادت هست؟"
~~~~~~~~~~~~~~~~~
آدم این همه به خودش مغرور است که خیال میکند هیچ وقت از کار نمی افتد،
بعد یکباره میبیند که دنیا با سرعت دور میشود و او جا مانده است...
~~~~~~~~~~~~~~~~~
دویدم و در راه فکر کردم،
که من چه یادی دارم؟ چرا یادم به وسعت همه ی تاریخ است ؟!
و چرا آدم ها در یاد من زندگی میکنند و من در یاد هیچکس نیستم؟!!
تکلمه1:
رمان های عباس معروفی شاهکارن...اونقدر متفاوت و اونقدر جذاب که حتی من فکر میکنم نوشته هاش...طرز نگارشش طوریه که آدمو ترغیب میکنه به نوشتن....به ایده..به خیال پردازی...
نوشته های بالا قسمت هایی از رمان "سال بلوا" هست که خودم خیلی خوشم اومده ازشون و جداشون کردم..البته قسمت های خوب زیاد داره..خیلی خیلی ولی من اینجا 4تاشو گذاشتم...
حس میکنم رمان های عباس معروفی طوریه که از سطر سطرش میشه کلی چیزا یاد گرفت...کلی چیزا فهمید...
تکلمه2:
تا حالا شده دلتون بخواد با کتاب خوندن خودکشی کنین؟
برای من پیش اومده در واقع الان همچین حسی دارم...شاید تبدیل به یه جور اعتیاد شده...
و اطرافیانم به من به چشم یه معتاد نگاه میکنن...
اما من این اعتیادو دوست دارم...چون هر خطی که میخونم باعث میشه به چیزایی که میدونم اضافه بشه و این برای من یه دنیاست...
تکلمه 3:
اینکه همش میگن کتاب بخونین منظور هر کتابی نیست....لطفا کتاب های شناسنامه دار بخونیم...که یه چیزی بهمون اضافه کنن نه اینکه همین ارزش هایی رو که داریم رو هم ازمون بگیرن...
ما را در سایت ``` دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : donyayesaghua بازدید : 154